رجوی یک بار دیگر از غرب برای نجات تشکیلاتش کمک خواست
سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ق.ظ
جالب اینجاست که دار و دسته احمق رجوی
پولهای کلان خرج می کنند تا در مقابل چند سیاستمدار بازنشسته غربی حرفهایی
را بزنند که سه سال از تاریخ مصرف آن گذشته است و عجب رندهایی هستند این
سیاستمداران غربی، که آنچنان سراپا گوش می ایستند که انگار برای اولین بار
است که چنین افاضات مشعشعی به گوششان می خورد..
ایران دیدبان
گروه تروریستی مجاهدین می کوشد با قراردادن خود در معادله سوریه از طریق تکیه بر نقش ایران در این بحران، برای خود مقبولیت فراهم کند و به این منظور با رسواترین اشکال، خدمات خود را به حراج گذاشته است.
برای اجرای این تاکتیک رهبری عقب مانده مجاهدین- بنا به اعتیاد همیشگی اش - که دنیا را محتاج نصایح و راه کارهای پیشنهادیش می داند، تلاش دارد تا به سیاستمداران دنیا آموزش دهد که برای مقابله داعش چگونه عمل کنند!
جان کلام حرف مجاهدین در این بند از سخنان مریم رجوی خلاصه می شود:
«پاسخ چالشی که امروز در مقابل جهان است، در سه نکته خلاصه می‌شود:
اول، ضرورت اتخاذ یک سیاست صحیح و همه جانبه که در قلب آن سرنگونی بشار اسد قرار دارد.
دوم، قرار گرفتن در کنار مسلمانان دمکرات و خلع سلاح کردن بنیادگرایان از سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم.
سوم، به‌رسمیت شناختن حق مردم ایران برای سرنگونی رژیم و حمایت از مقاومت مردم ایران برای تغییر رژیم و استقرار آزادی. در این راستا به‌خصوص دفاع از مجاهدان آزادی در لیبرتی، که الهام بخش مبارزة مردم ایران برای کسب آزادی‌‌اند و پایداری‌شان برای مردم منطقه انگیزة ایستادگی در مقابل نیروهای بنیادگرا و جبهه استبداد و نسل‌کشی است، ضرورت می‌یابد.»
جالب اینجاست که دار و دسته احمق رجوی پولهای کلان خرج می کنند تا در مقابل چند سیاستمدار بازنشسته غربی حرفهایی را بزنند که سه سال از تاریخ مصرف آن گذشته است و عجب رندهایی هستند این سیاستمداران غربی، که آنچنان سراپا گوش می ایستند که انگار برای اولین بار است که چنین افاضات مشعشعی به گوششان می خورد.
در عقب ماندگی رهبری مجاهدین همین بس که با تأکید بر ضرورت سرنگونی بشار اسد، ناتوانی کشورهای غربی در این امر را به آنها یادآور می شود!
اما نکته بسیار مهم که ظاهراً احمق های حاکم بر گروه تروریستی مجاهدین چاره ای جز تن دادن به آن ندارند، همانا اعتراف بر قدرت و نقش آفرینی ایران در این بحران است که با زبانی معکوس و وارونه آن هم به سبب بالا بردن قیمت خود به آن اعتراف می کنند.
در مقابل پاسخ صریح کشورهای غربی را نمی شنوند که متکی بر واقعیت موجود از قضا ایران را به عنوان تنها حل کننده این بحران می شناسند، هر چند ممکن است انتخاب چنین راه حلی کم هزینه ترین راه ممکن برای کشورهای غربی در مهار این بحران باشد و نهایت بی مسئولیتی آنان را در قبال چالشی که خود آفریده اند به حساب آید، اما به هر حال رویکرد غالب ترجیح نقش آفرینی ایران - حتی به قیمت باقی ماندن اسد در قدرت، که خواست آنان نبود - آن هم به دلیل قدرت و توانمندیهای ایران است.
حتی جبهه عربی به رهبری عربستان سعودی نیز با گردآورد تمام نیروهای مخالف اسد، سرانجام به این جمع بندی رسید که با دولت سوریه بایستی مذاکره کنند!
به هر روی این نشان می دهد که آنچه بقایای بی اعتبار رجوی به عنوان استراتژی حرکت غرب در قبال بحران سوریه پیشنهاد می کنند در حقیقت سوگنامه ای از طرحهای شکست خورده ای است که از سال 2005 جنگ طلبان و دنباله هایشان از جمله مجاهدین، علیه حکومت اسد برای به ازبین بردن مقاومت و هموار کردن راه جنگ با ایران دنبال می کردند!
اکنون این فقط پولهای مجاهدین است که بایستی خرج مراسم سوگواری و نشخوار کردن طرحهای شکست خورده و حسرتهای بر دل نشسته شان کنند؛ آنان نیز اگر به اندازه ذره ای از واقع بینی سیاستمداران غربی در پذیرش شکست را داشتند، اکنون در موقعیت دیگری قرار داشتند، اما رهبران مجاهدین نشان داده اند که برای حفظ خود و نجات تشکیلاتشان ازغرقاب عراق ، چاره‌ای جز پیوند برقرار کردن بین هر بحرانی با وضع موجودشان ندارند.
گروه تروریستی مجاهدین می کوشد با قراردادن خود در معادله سوریه از طریق تکیه بر نقش ایران در این بحران، برای خود مقبولیت فراهم کند و به این منظور با رسواترین اشکال، خدمات خود را به حراج گذاشته است.
برای اجرای این تاکتیک رهبری عقب مانده مجاهدین- بنا به اعتیاد همیشگی اش - که دنیا را محتاج نصایح و راه کارهای پیشنهادیش می داند، تلاش دارد تا به سیاستمداران دنیا آموزش دهد که برای مقابله داعش چگونه عمل کنند!
جان کلام حرف مجاهدین در این بند از سخنان مریم رجوی خلاصه می شود:
«پاسخ چالشی که امروز در مقابل جهان است، در سه نکته خلاصه می‌شود:
اول، ضرورت اتخاذ یک سیاست صحیح و همه جانبه که در قلب آن سرنگونی بشار اسد قرار دارد.
دوم، قرار گرفتن در کنار مسلمانان دمکرات و خلع سلاح کردن بنیادگرایان از سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم.
سوم، به‌رسمیت شناختن حق مردم ایران برای سرنگونی رژیم و حمایت از مقاومت مردم ایران برای تغییر رژیم و استقرار آزادی. در این راستا به‌خصوص دفاع از مجاهدان آزادی در لیبرتی، که الهام بخش مبارزة مردم ایران برای کسب آزادی‌‌اند و پایداری‌شان برای مردم منطقه انگیزة ایستادگی در مقابل نیروهای بنیادگرا و جبهه استبداد و نسل‌کشی است، ضرورت می‌یابد.»
جالب اینجاست که دار و دسته احمق رجوی پولهای کلان خرج می کنند تا در مقابل چند سیاستمدار بازنشسته غربی حرفهایی را بزنند که سه سال از تاریخ مصرف آن گذشته است و عجب رندهایی هستند این سیاستمداران غربی، که آنچنان سراپا گوش می ایستند که انگار برای اولین بار است که چنین افاضات مشعشعی به گوششان می خورد.
در عقب ماندگی رهبری مجاهدین همین بس که با تأکید بر ضرورت سرنگونی بشار اسد، ناتوانی کشورهای غربی در این امر را به آنها یادآور می شود!
اما نکته بسیار مهم که ظاهراً احمق های حاکم بر گروه تروریستی مجاهدین چاره ای جز تن دادن به آن ندارند، همانا اعتراف بر قدرت و نقش آفرینی ایران در این بحران است که با زبانی معکوس و وارونه آن هم به سبب بالا بردن قیمت خود به آن اعتراف می کنند.
در مقابل پاسخ صریح کشورهای غربی را نمی شنوند که متکی بر واقعیت موجود از قضا ایران را به عنوان تنها حل کننده این بحران می شناسند، هر چند ممکن است انتخاب چنین راه حلی کم هزینه ترین راه ممکن برای کشورهای غربی در مهار این بحران باشد و نهایت بی مسئولیتی آنان را در قبال چالشی که خود آفریده اند به حساب آید، اما به هر حال رویکرد غالب ترجیح نقش آفرینی ایران - حتی به قیمت باقی ماندن اسد در قدرت، که خواست آنان نبود - آن هم به دلیل قدرت و توانمندیهای ایران است.
حتی جبهه عربی به رهبری عربستان سعودی نیز با گردآورد تمام نیروهای مخالف اسد، سرانجام به این جمع بندی رسید که با دولت سوریه بایستی مذاکره کنند!
به هر روی این نشان می دهد که آنچه بقایای بی اعتبار رجوی به عنوان استراتژی حرکت غرب در قبال بحران سوریه پیشنهاد می کنند در حقیقت سوگنامه ای از طرحهای شکست خورده ای است که از سال 2005 جنگ طلبان و دنباله هایشان از جمله مجاهدین، علیه حکومت اسد برای به ازبین بردن مقاومت و هموار کردن راه جنگ با ایران دنبال می کردند!
اکنون این فقط پولهای مجاهدین است که بایستی خرج مراسم سوگواری و نشخوار کردن طرحهای شکست خورده و حسرتهای بر دل نشسته شان کنند؛ آنان نیز اگر به اندازه ذره ای از واقع بینی سیاستمداران غربی در پذیرش شکست را داشتند، اکنون در موقعیت دیگری قرار داشتند، اما رهبران مجاهدین نشان داده اند که برای حفظ خود و نجات تشکیلاتشان ازغرقاب عراق ، چاره‌ای جز پیوند برقرار کردن بین هر بحرانی با وضع موجودشان ندارند.
