دستپاچگی و وحشت سران سازمان مجاهدین از حضور خانواده ها

زمانیکه سران سازمان مجاهدین اسرای جنگی و یا عناصری را که با نیرنگ جذب خود می کردند ، بعد از گذشت مدتی خبر فوت پدران و مادران آنها را به دروغ و نیرنگ می گفتند تا بتوانند ذهن آنها را نسبت به خانواده پوچ نمایند که نمونه بارز آن را در سال 1382 زمانیکه برادر حمیدمحمد آق آتابای برای ملاقات با برادرش به نزد او مراجعه نمود می توان اشاره کرد...

خانواده ها در عراق، پایدار و مصمم

با وجودی که این خانواده ها از ابتدا هیچ کار تبلیغی انجام نداده و تلاش نمودند تا مسئله را کاملا به دور از هرگونه جنجال به انجام برسانند و مستقیما مسئولین سازمان را در خصوص اجازه دیدار با عزیزانشان متقاعد نمایند، اما در مقابل سازمان مجاهدین خلق که فورا وحشت کرده و به تکاپو افتاده بود، از همان لحظه 5 اطلاعیه داد و آنان را مزدور و عوامل رژیم و غیره خواند....

عملیات ناموفق تروریستی فرقه رجوی علیه آقای مصطفی محمدی و دخترش در اور سور اواز فرانسه. (برخی از مدارک)

یران اینترلینک، پاریس، سیزدم ژوئن ۲۰۱۵:… تروریستهای آموزش دیده های گارد جمهدری و فدائیان صدام ملعون مستقر در اردوگاه اور سوراواز به دستور مریم قجر به آقای محمدی و دختر ایشان حوریه و وکیل آقای محمدی که همراه وی بود مورد ضرب و شتم قرار می دهند و پلیس مداخله می کند و اقای مصطفی محمدی و دختر ایشان را از چنگ تروریستهای وحشی رجوی داعشی نجات …

لیبرتی: سودای ارتش آزادی و ماجراجویی رهبرانش

کیهان لندن، سیزدهم ژوئن ۲۰۱۵:…  جمعی از خانواده‌های اعضای سازمان مجاهدین خلق که در کمپ لیبرتی حضور دارند در مقابل این کمپ دست به تجمع زده‌اند. این در حالی صورت می‌گیرد که بخشی از اعضای این سازمان به کشور آلبانی منتقل شده‌اند و این خانواده‌ها خواستار ملاقات با نزدیکان خود پیش از عزیمت به آن کشور هستند …

خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی

یران اینترلینک، کمپ لیبرتی، عراق، دهم ژوئن ۲۰۱۵: تحصن تعدادی از خانواده های گروگانهای رجوی در کمپ لیبرتی عراق. خانواده ها خواستار دیدار با عزیزانشان قبل از انتقال هستند.

گفتگوی صمیمانه با شهره عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین خلق ـ ساکن استرالیا ـ قسمت دوم

من دوستی داشتم که در هلند اقامت داشت و از بچه های هوادار بود آنها قبلا از عراق رفته بودند البته دوستم با همسر و بچه هایش. من با دوستم تماس گرفتم و به او گفتم میخواهم بچه هایم ماریه و جاوید را بفرستم پیش او. در ان موقع ماریه ۱۱ سال داشت و جاوید یک سال و ۸ ماه.دوستم بیژن گفت : ماریه را قبول می کند ولی...

منصور شعبانی درجمع خانواده های چشم انتظار گیلک - جلسه اول - قسمت دوم

درخرداد ماه 1367 درعملیات مشترک صدام ورجوی درمهران به اسارت درآمدم وبه اتفاق شماری دیگربه پشت صحنه یعنی به عراق وزندان مجاهدین منتقل شدم . ابتدا به ساکن گیج شده بودم که چرا زندانبانان ما فارسی صحبت می کنند چونکه پیش ازآن اصلا من اسم مجاهدین را هم نشنیده بودم .

منصور شعبانی درجمع خانواده های چشم انتظارگیلک - قسمت اول

مسول جلسه با اشراف به روحیات ونیازمبرم خانواده ها درخصوص خبرگیری ازعزیزان دربند خود درتشکیلات مافیایی رجوی قبل ازشروع رسمی جلسه اعلام کرد که بمدت 10 دقیقه خواهند توانست با آقای شعبانی دید وبازدید ودرخصوص وضعیت یکایک اسرای خود ازجدیدترین عضوبازگشتی به ایران وگیلان خبرگیری بنمایند.