اگر تصاویر را مشاهده کرده باشید فاصله
خانواده با عضو اسیر شاید چند متر بیشتر نباشد، حتی در بعضی نقاط تماس
فیزیکی هم صورت گرفته است، ولی فاصله های روحی و روانی به اندازه یک
دنیاست.
دنیایی که برده ها و اعضای اسیر در قلعه مخوف لیبرتی در آن بسر می بردند، سالهای نوری با دنیای ما فاصله دارد.
اگر فیلم های خاص ملاقات خانواده ها با
بردگان قلعه لیبرتی را نگاه کنید، فهم آن برای افراد عادی قابل باور نیست،
افرادی که دستی در این آتش (فرقه تروریستی مجاهدین) نداشته باشند نمی
توانند این را باور کنند، باید جداشده باشی تا بتوانی درک کنی که در آن
جهنم چه غوغایی برپاست.
اگر تصاویر را مشاهده کرده باشید فاصله خانواده با عضو اسیر شاید چند متر بیشتر نباشد، حتی در بعضی نقاط تماس فیزیکی هم صورت گرفته است، ولی فاصله های روحی و روانی به اندازه یک دنیاست.
دنیایی که برده ها و اعضای اسیر در قلعه مخوف لیبرتی در آن بسر می بردند، سالهای نوری با دنیای ما فاصله دارد، به این دلیل هم برای افراد عادی قابل باور نیست، آنان از ما سؤال می کنند که چرا این اعضاءِ در مقابل خانواده های خود، اینگونه واکنش عصبی دارند و حتی حرمت پدران، مادران و دختران خود را ندارند، مگر آنان ایرانی نیستند (ایرانیان معروف به دفاع از ناموس بوده و تعصب خاصی نسبت به زنان و دختران خود دارند) چگونه این افراد زنان، مادران و دختران خود را در مقابل نگاه نامحرمان (سربازان عراقی) هتک حرمت می کنند؟!
جواب اینست که آری آنان ایرانی هستند، ولی آنان مغزشویی شده اند، آنان مسخ شدگانند، رهبران مجاهدین آنان را مانند شب زدگان، سحر و جادو کرده اند و در حال حاضر بدلیل حفاظ ها و حصارهای سخت و محکم ذهنی، آنان مانند رباط هایی هستند که از خود خلاقیتی ندارند، آنان مانند ماشین های کوکی هستند که توسط فرماندهان کوک شده و قادر به عکس العمل انسانی نیستند، ماهیت واقعی آنان زمانی برملا می شود که از آن حصارها رها شده و گوش و چشم خود را مقابل واقعیت باز کنند، آنگاه همگان شاهد خواهند بود که آنان چگونه به قالب انسانی خود باز می گردند و خود واقعی و انسانی اشان را به نمایش می گذارند، نمونه زنده آنان هم، همین افراد جداشده هستند که در خارج از حصار قلعه های مجاهدین، زندگانی آبرومند و شرافتمندانه خود را آغاز کرده اند و آزارشان به هیچ کس نمی رسد و در خدمت خانواده خود هستند.
درست برای همین است که یک شکاف کوچک در پرده های اسارت و بردگی، اینقدر موجب برآشفتگی فرماندهان تشکیلات می شود، زیرا آن شکاف مانند شکافی در یک سد عظیم که میلیون ها لیتر آب متراکم پشت آن قرار گرفته، ممکن است به یک انفجار عظیم و سیل بزرگ منتهی شود.
اگر عضو اسیر فقط برای مدتی با انسان آزاد و خارج از قید و بندهای تشکیلاتی تماس داشته باشد، خیلی زود خویشتن خود را باز یافته و تغییر خواهد کرد و دیگر فرماندهان فرقه، قادر به کنترل او نخواهند بود.
و درست به این دلیل است که فرماندهان، این همه از خانواده های بی خبر از همه جا وحشت دارند و اطراف نیروهای خود را با پرده ها می پوشانند. آنان می دانند وقتی که پرده ها شکافته شوند، اذهان نیروهایشان نیز شکاف خواهد برداشت و باقی مانده نیروهای خود را نیز از دست خواهند داد.
شکاف در پرده قلعه بردگان در نهایت به فرو ریختن دیوارهای قلعه منتهی خواهد شد و دیری نخواهد پائید که بزودی تعدادی از این افراد خود را از این قید و بندها رها خواهند کرد، حال سازمان تروریستی مجاهدین ناچار است که هرچه زودتر افراد خود را از لیبرتی خارج کرده و به آلبانی ارسال کند، زیرا در صورت ماندن آنان در عراق و کمپ لیبرتی صدای خانواده ها سرانجام آنان را از خواب غفلت بیدار کرده و ته مانده تشکیلات فرقه را نیز دچار ریزش خواهد کرد.
منبع: پرونده سیاه
اگر تصاویر را مشاهده کرده باشید فاصله خانواده با عضو اسیر شاید چند متر بیشتر نباشد، حتی در بعضی نقاط تماس فیزیکی هم صورت گرفته است، ولی فاصله های روحی و روانی به اندازه یک دنیاست.
دنیایی که برده ها و اعضای اسیر در قلعه مخوف لیبرتی در آن بسر می بردند، سالهای نوری با دنیای ما فاصله دارد، به این دلیل هم برای افراد عادی قابل باور نیست، آنان از ما سؤال می کنند که چرا این اعضاءِ در مقابل خانواده های خود، اینگونه واکنش عصبی دارند و حتی حرمت پدران، مادران و دختران خود را ندارند، مگر آنان ایرانی نیستند (ایرانیان معروف به دفاع از ناموس بوده و تعصب خاصی نسبت به زنان و دختران خود دارند) چگونه این افراد زنان، مادران و دختران خود را در مقابل نگاه نامحرمان (سربازان عراقی) هتک حرمت می کنند؟!
جواب اینست که آری آنان ایرانی هستند، ولی آنان مغزشویی شده اند، آنان مسخ شدگانند، رهبران مجاهدین آنان را مانند شب زدگان، سحر و جادو کرده اند و در حال حاضر بدلیل حفاظ ها و حصارهای سخت و محکم ذهنی، آنان مانند رباط هایی هستند که از خود خلاقیتی ندارند، آنان مانند ماشین های کوکی هستند که توسط فرماندهان کوک شده و قادر به عکس العمل انسانی نیستند، ماهیت واقعی آنان زمانی برملا می شود که از آن حصارها رها شده و گوش و چشم خود را مقابل واقعیت باز کنند، آنگاه همگان شاهد خواهند بود که آنان چگونه به قالب انسانی خود باز می گردند و خود واقعی و انسانی اشان را به نمایش می گذارند، نمونه زنده آنان هم، همین افراد جداشده هستند که در خارج از حصار قلعه های مجاهدین، زندگانی آبرومند و شرافتمندانه خود را آغاز کرده اند و آزارشان به هیچ کس نمی رسد و در خدمت خانواده خود هستند.
درست برای همین است که یک شکاف کوچک در پرده های اسارت و بردگی، اینقدر موجب برآشفتگی فرماندهان تشکیلات می شود، زیرا آن شکاف مانند شکافی در یک سد عظیم که میلیون ها لیتر آب متراکم پشت آن قرار گرفته، ممکن است به یک انفجار عظیم و سیل بزرگ منتهی شود.
اگر عضو اسیر فقط برای مدتی با انسان آزاد و خارج از قید و بندهای تشکیلاتی تماس داشته باشد، خیلی زود خویشتن خود را باز یافته و تغییر خواهد کرد و دیگر فرماندهان فرقه، قادر به کنترل او نخواهند بود.
و درست به این دلیل است که فرماندهان، این همه از خانواده های بی خبر از همه جا وحشت دارند و اطراف نیروهای خود را با پرده ها می پوشانند. آنان می دانند وقتی که پرده ها شکافته شوند، اذهان نیروهایشان نیز شکاف خواهد برداشت و باقی مانده نیروهای خود را نیز از دست خواهند داد.
شکاف در پرده قلعه بردگان در نهایت به فرو ریختن دیوارهای قلعه منتهی خواهد شد و دیری نخواهد پائید که بزودی تعدادی از این افراد خود را از این قید و بندها رها خواهند کرد، حال سازمان تروریستی مجاهدین ناچار است که هرچه زودتر افراد خود را از لیبرتی خارج کرده و به آلبانی ارسال کند، زیرا در صورت ماندن آنان در عراق و کمپ لیبرتی صدای خانواده ها سرانجام آنان را از خواب غفلت بیدار کرده و ته مانده تشکیلات فرقه را نیز دچار ریزش خواهد کرد.
منبع: پرونده سیاه