سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

منتقدین رجوی و یک سوال مقدر!

چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۲۵ ق.ظ
در مقابل، جداشدگان به ایران آمده و از ایران به اروپا رفته، با اصرار تمام تلاش دارند که اسم و رسم سازمان مجاهدین را با افزودن پسوند «منشعبین از فرقۀ رجوی»، زنده نگهدارند. شاید به این دلیل که از خود اعاده حیثیت کنند و شاید هم ساده انگارانه گمان می کنند سازمان حنیف نژاد چیزی است و سازمان رجوی چیزی و از جنسی دیگر!

ایران دیدبان
این روزها دعوایی که سالهاست از چارسو(مجاهدین - جمهوری اسلامی، مجاهدین- منتقدین، مجاهدین-خانواده اعضا و جداشدگان- جداشدگان) ادامه دارد، شکل جدیدی به خود گرفته است؛ عده ای از آقایان اعضای جداشده از مجاهدین یقه عده‌ی دیگری از جداشدگان را به دلیل آن که از عراق به ایران و از ایران به اروپا رفته اند، گرفته و اتهام همکاری با جمهوری اسلامی را نثار آنان می کنند و بالمآل قصد به زیر سوال بردن ماهیت آنان و بی اعتبار ساختن انتقادات و مواضع آنان را دارند و اسم این را گذاشته اند خط قرمز!
با این حساب و از این دید آقایان، تکلیف کسانی که از فرقه رجوی آسیب دیده اند و اکنون در ایران هستند، روشن است و حق ندارند از آنچه بر آنان رفته است و آنچه رجوی انجام می دهد سخن بگویند!
با این نگاه آقایان، که جداشدگان سفر کرده به ایران را متهم به مزدوری ( که در شرح اللغه آنان به تفصیل قلم زده اند) برای جمهوری اسلامی می کنند، می توان به این آقایان به دلیل اشتراک نگاهشان با رجوی به انسانهایی که عمری را در راه آرمانی واهی هدر دادند و فریب رجوی را خوردند و از این حیث سرنوشت مشترکی با آنان دارند گفت مزدوران رجوی!، البته تأکید و پافشاری آقایان بر خط قرمز نیز یادآور ساخت مهمترین مانع ذهنی در برابر تصمیم آزادانه و آگاهانه اعضا در باره سرنوشتشان و ناتحمل پذیری رجوی است.
اما بدیهی است که این دیدگاه غلط است و نگاه انسانی و منطقی به قضیه آن است که به رغم دیدگاه تأسف بار آقایان، همه کسانی که از رجوی و دار و دسته قدارش آسیب دیدند به یک میزان حق سخن گفتن دارند، بدون آن که برای ایران آمدن تخطئه شوند. البته بدیهی تر آن است که برخلاف سبک و مرام رجوی، هیچ الزامی هم برای درهم تنیده شدن مکانیکی و تن واحد شدن اجباری وجود ندارد و هر انسانی حق دارد راه و روش خود را برود.
در مقابل، جداشدگان به ایران آمده و از ایران به اروپا رفته، با اصرار تمام تلاش دارند که اسم و رسم سازمان مجاهدین را با افزودن پسوند «منشعبین از فرقۀ رجوی»، زنده نگهدارند. شاید به این دلیل که از خود اعاده حیثیت کنند و شاید هم ساده انگارانه گمان می کنند سازمان حنیف نژاد چیزی است و سازمان رجوی چیزی و از جنسی دیگر!
ایشان شاید به این واقعیت پیش پا افتاده توجه ندارند که سازمان حنیف نژاد(خوب یا بد) در سال 54 تمام شد و رفت و آنچه از آن تاریخ به بعد بوده و هست، یکسره سازمان رجوی است، همان سازمانی که این افراد به آن پیوستند و پس از انقلاب نیز کسی جز رجوی سکاندار آن نبود و مطلقاً هیچیک از اعضای باقی مانده از سازمان حنیف نژاد در آن منشاء اثر نبوده و همه عمله رجوی بودند.
انسان عاقل به این فکر می کند که بهتر است این عده با آنچه که خود از رجوی و سازمانش می گویند به جای اصرار بر زنده نگه داشتن این نام، تمام تلاششان را به کار بندند تا آن را از صفحه روزگار محو کنند و دست به دعا بردارند که رجوی با سازمانش زودتر به زباله تاریخ پرتاب شود.
اینجاست که یک سوال مقدر، برآمده از مشخصاتی که هر دو عده جداشدگان به ایران نیامده و به ایران آمده از رجوی و عملکردش می گویند، به ویژه با استناد به مساعی انسان دوستانه آقایان جداشده‌ی به ایران نیامده در باره وضعیت و سرنوشت ساکنان کمپ لیبرتی که با ورود چماقداران دار و دسته رجوی به آن میان به دعوای «باشرفها- بی‌شرفها» تبدیل شد و واکنش مثبتی که رجوی نداشت و مرغش همچنان یک پا دارد و لجاجت از سر و روی موضع گیریهایش می بارد که یعنی به درک که الباقی هم بمیرند، اینها خون و جانشان مال من است و به کسی هم مربوط نیست، به وجود می آید.
اما سوال مقدری که آقایان محترم جداشده و یا هر نامی که خود می خواهند روی خودشان بگذارند مثلاً عضو و یا همکار سابق مجاهدین و ...باید بدان پاسخ دهند این است که:
آیا این رجوی همان رجوی سالهای پیش (ایضاً ابتدای انقلاب) که شما عضوی از این گروه بودید،هست و یا فرق کرده است؟
اگر فرق کرده است، کی و چرا و چگونه؟
و گرنه، آیا مشروعیتی برای سی خرداد و همکاری با صدام و کشتار انسانها می یابید؟
آیا با جمهوری اسلامی فقط می بایست با زبانی که رجوی بلد است سخن گفته می شد؟
***
بر کسی پوشیده نیست- شاید آقایان به این مهم کمتر عنایت داشته باشند - علت بسیج چماقداران از سوی رجوی برای سرکوب منتقدان، نه به دلیل فرار از پاسخگویی در باره وضعیت کنونی انتقال و جابجایی ساکنان کمپ لیبرتی، که حتی می تواند استدلال هایش برای نگه داشتن آنها در عراق را نیز آشکارا بیان کند، بلکه به این دلیل است که می داند ورود به این عرصه، یعنی رفتن تا سی خرداد 1360، یعنی جواب پس دادن برای 37 سال خیانت و اذعان به اشتباهات ریز و درشت در مقاطع گوناگون. فرآیندی که اصولاً سازمان رجوی با آن بیگانه بوده و هست و جز تعریف و تمجید و تملق چیزی را برنمی تابد!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۷
مانی احمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی