سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

یادی از زندان ابوغریب و مهندس مهدی بازرگان

يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ق.ظ

دیروز اول بهمن بود. من و ۴۹ نفر دیگر از اعضای جداشده از مجاهدین خلق در اول بهمن ۱۳۸۰ ، هر کدام بعد از کشیدن سال ها حبس ، از زندان ابوغریب، زندان مشترک صدام حسین و مسعود رجوی ، آزاد شدیم. من بعد از هشت سال حبس در سلول های انفرادی در قلعه اشرف، سرانجام در دی ماه ۱۳۷۹ توسط زندانبانان سازمان مجاهدین...



دیروز اول بهمن بود. من و ۴۹ نفر دیگر از اعضای جداشده از مجاهدین خلق در اول بهمن ۱۳۸۰ ، هر کدام بعد از کشیدن سال ها حبس ، از زندان ابوغریب، زندان مشترک صدام حسین و مسعود رجوی ، آزاد شدیم. من بعد از هشت سال حبس در سلول های انفرادی در قلعه اشرف، سرانجام در دی ماه ۱۳۷۹ توسط زندانبانان سازمان مجاهدین، سادات دربندی، فرهاد الفت و جلال منتظمی تحویل افسران اطلاعاتی حکومت صدام حسین شدم تا ادامه حبس خود را در زندان ابوغریب تحمل کنم. چگونگی این انتقال و سپری کردن نزدیک به ۴۰ روز در زندان اطلاعات امینت صدام در بغداد و سرانجام انتقال به ابوغریب را کم و بیش نوشته ام ولی دنبال فرصت می گردم تا بتوانم جلد دوم خاطرات خودم ” روزهای تاریک بغداد ” را که بخش عمده آن به حبس در زندان ابوغریب بر می گردد، را بنویسم که حتما میسر خواهد شد


اما روز سی دی ماه ، نیز یادآور مرگ زنده یاد مهندس مهدی بازرگان می باشد. بی مناسبت ندیدم که این دو یادروز را با نقل خاطره ای پاس بدارم. وقتی در زندان ابوغریب بودم ، یکی از دوستان جداشده به نام حمید رضا برهون نیز در آنجا زندانی بود. یک روز حمید رضا از من پرسید، محمد تو اگر بخواهی دوباره مبارزه را از اول شروع کنی چی کار می کنی ، سازمان مجاهدین امید ما بود که این چنین شد و ما را با صدام حسین شریکی شکنجه می دهند، اگر برگردی به گذشته چی کار می کنی؟

گفتم حمید رضا تجربه من از سال های زیادی که با سازمان مجاهدین همکاری تشکیلاتی و تنگاتنگ داشتم این است که ما تند روی کردیم. در صحبت با او یاد مهندس بازرگان افتادم و گفتم یادته حمید رضا ، یک موقعی مهندس بازرگان در استادیوم آزادی در نهی تندروی و مشی انقلابی گری و … می گفت من یک فولکس واگن هستم و باید گام به گام پیش رفت و تمام تجربه من از این سال ها این است که باید آهسته و سنجیده و مصلحانه پیش رفت، مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه مردم ایران را چند دهه از پیشرفت های سیاسی و اجتماعی اش به عقب انداخته است و …

مشی و اندیشه مهندس بازرگان با همه کمبودهایش درمان زخم و درد جامعه ایران بوده و هست. مهمترین ویژگی مهندس بازرگان ، رعایت اخلاق در سیاست بوده است که شاید در میان سیاستمداران چند دهه گذشته ایران نتوان به تعداد انگشتان دست پیدا کرد که به ” اخلاق در سیاست ” اعتقاد عملی داشته باشند. مسعود رجوی بسیار تلاش کرد که مهندس بازرگان را نیز به مانند دکتر ابوالحسن بنی صدر به سر سفره خود یعنی سفره ” خشونت و ترور ” بکشاند. خوشبختانه دکتر بنی صدر زود به ماهیت رجوی پی برد و در سال ۱۳۶۲ بعد از ملاقات مسعود رجوی با طارق عزیز، معاون وقت صدام حسین ، سفره رجوی را ارزانی خودش دانست و مهندس مهدی بازرگان نیز همیشه به رجوی ” نه ” گفت. آخرین تلاش مسعود رجوی برای فریب مهندس بازرگان به سال ۱۳۶۴ بر می گردد که برای مداوا به خارج از ایران آمده بود و نامه ای برای وی نوشت که اعضای سازمان به همراه کتابی که از قربانیان اعدام، ترور و خشونت درست شده بود، به دست مهندس بازرگان در آلمان دادند. متن کامل نامه مسعودر جوی به مهنس بازرگان را بخوانید :

بسم الله الرحمن الرحیم

آقای مهندس مهدی بازرگان

فهرست شهداء را ملاحظه کردید، آیا شراکت در چنین رژیمی کافی نیست. فکر می کنم بخوبی می دانید که خمینی از قبل شراکت امثال شما و اینکه هنوز هم حاضر به بریدن از او نیستید تا کجا در ادامه کشتار دست بازتر پیدا می کند. آیا عاقبت آن همه سخن گفتن از آزادی و اسلام همین است. راستی چرا رژیم از سفر شما به خارجه متنفع است. برای آخرین بار از موضع نصیحت و خیرخواهی به شما می گویم و از شما می خواهم بیائید و در این سن و سال به حکم اختیار وجه مثبت و مردمی و تکاملی ذره بی انتهای وجود خود را نیز به اثبات رسانده و بخش تعیین ناشده باقی عمر را با نام نیک و دوری کامل العیار از رژیم به سر برید. مشخصا پیشنهاد می کنم دیگر به نزد خمینی و تحت سلطه او بازنگردید، سیاست تبعید و مهاجرت در پیش بگیرید، همه وسائل را هم بدون کمترین چشم داشت سیاسی برایتان تضمین می کنم.

به یاد داشته باشید که اگر تا دیروز می توانستید عذر و بهانه ای نزد خلق و خالق داشته باشید که تحت شرایط خفقان و کهولت سن درمانده و محذور بوده اید، حالا که به خارج آمده اید دیگر هیچ عذر و بهانه ای از شما پذیرفته نخواهد بود. بخصوص که من از سوی مجاهدین و از سوی خانواده شهداء اعلام می کنم که نزد خمینی و تحت حاکمیت او بر نگردید و باز هم در درون رژیم او که صدبار از رژیم شاه بدتر است دست او را بر جان و مال و … خلق الله باز نسازید. حفظ حرمت و تامین معیشت جنابعالی و هر تعداد از همراهان علی الداوم بر عهده ما خواهد بود. آقای بازرگان یادتان هست که ۲۰ سال پیش مجاهدین از شما جدا شدند. ما بدخواه کسی نیستیم و به وظیفه تاریخی خود عمل می کنیم.

یک نکته آخری را هم می گویم و در می گذرم و دیدار را به قیامت حوالت می دهم، نکته ای که حقا همان شرط بلاغ است. فرصت بیرون آمدن از جمهوری اسلامی هر روز فراهم نمی شود. برای اینکه روزی افسوس نخورید که چرا امروز فرصت فرار از رژیم را از دست دادید. والسلام. مسعود رجوی ۲۵ شهریورماه ۱۳۶۴٫

اگر به متن خوب دقت کنید می بیند که مسعود رجوی با چه دجالیتی می خواسته در سال ۱۳۶۴ ، یعنی دقیقا سی سال قبل، مهدی بازرگان را برای مشروعیت دادن به ترور و خشونت بکار گیرد و در عوض مخارج و معیشت مهندس بازرگان و هر تعداد از همراهان او را بر عهده گیرد. اما مهندس بازرگان ، این مصلح پیر ، چه روشن و دقیق به مسعود رجوی سی سال قبل ” نه ” گفت و اگر مهندس بازرگان به مسعود رجوی ” آری ” گفته بود، باز کسی از او یاد می کرد. در پایان این مطلب وصیت نامه مهندس بازرگان به نقل از سایت عصر ایران می آورم.

سی ام دی ماه یادآور سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب اسلامی است.


بیست و یک سال قبل در واپسین روز دی ماه ۱۳۷۳ مهندس بازرگان که برای درمان به سوییس اعزام شده بود قبل از انتقال به بیمارستان چشم از جهان فرو بست

 طی سال های ۵۸ تا ۷۳ تنها یک بار به آلمان رفت و بقیه اوقات همواره در ایران بود و قبل از اعزام به سوییس نیز در بیمارستان دی بستری شد.

بازرگان اما تنها مرد سیاست نبود و به اعتراف موافق و مخالف مرد عرصه دیانت هم بود و برای اثبات این دومی هم نوع زندگی او را می توان گواه آورد و هم وصیت نامه اش را که انگار نه انگار آن را مردی با سابقه ۶۰ سال فعالیت سیاسی مستمر و دبیر کلی یک حزب سیاسی و با اشتهار به نخست وزیری در یکی از مهم ترین فرازهای تاریخ ایران و سال ها استادی و ریاست دانشکده فنی دانشگاه تهران نوشته و به سبک و سیاق مذهبی ترین روحانیون است تا جایی که روشن‌فکری نوشت: ” آدمی در نگاه اول تصور می کند این وصیت نامه حاج شیخ عباس قمی است! آن قدر که بیم قیامت و توصیه های دینی و نه اشارات سیاسی در آن موج می زند.”

متن کامل وصیت نامه از این قرار است:

بسم الله الرحمن الرحیم

کُلُّ مَنْ عَلَیْها فَانٍ. وَیَبْقی وَجْهُ رَبِکَ ذُوالْجَلالِ وَ الاِکْرامِ. (۱)

وصیت‏نامه بنده گنه‌کار بی‏‌مقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست کننده دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان، به همسر عزیز خود، فرزندان دلبند با همسران گرامی آنها، نوادگان نازنین و به همه خویشاوندان با مهر و صفا، به دوستان ارجمند و به آشنایان و اهل لطف.

با اقرار به وحدانیت و ربوبیت خالق و با درود بر همه پیامبران علی‌‏الخصوص خاتم آنها محمد مصطفی صلی‌‏الله علیه و آله و سلم و بر اهل بیت طهارت و امامت.(۱)

اولین و مهم‌ترین آرزو و توصیه‏‌ام به خانواده و خویشان و دوستان این است که رفتن من برایشان عبرت بوده، به زندگی همیشگی خیلی بزرگ‌تری‌که در پیش‌ دارند- بیشتر از دوروزه دنیای گذران- بیندیشند و تدارک ببینند.


زندگی بی‏‌مرگ و انتها که خبرش را فرستادگان خدا داده، ما را برحذر از آتش و عذاب و امیدوار به رستگاری و رضوانش کرده‌‏اند، به فرض که کسی یقین به وقوع آن نداشته باشد، دلیل قطعی هم به دروغ بودن و عدم آن ندارد. حال که بنا به خبرها و هشدارهای شخصی چون محمد مصطفی(ص) و کتابی چون قرآن، شدت و مدت عذاب چنان وحشتناک و غیرقابل تحمل است که احتمال وقوعش را هر قدر کم و کوچک بگیریم، مصلحت و منفعت ما ایجاب می‏نماید که با توجه به عظمت واقعه و بی‏نهایت بودن مصیبت، آن را به حساب بیاوریم و راه احتیاط هم که شده باشد در پیش گیریم.

وصیت من این است که نه آخرت و قیامت را نفی و فراموش کنید و نه روزی رسان و آفریننده خودتان را که برای جهان غیر او صاحب و گرداننده‏ای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خیال نباشیم، او هم دروغ و خیال نمی‏تواند باشد.

اینک که دنیا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زیانکاری است و جریان تاریخ بشریت در جهت افزایش گرفتاری‌ها و سختی‌ها یا توسعه ظلم و فشارهاست، باید سعی کنیم در عوض، آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت، آباد و خشنود کننده باشد.(۲)

دومین توصیه (خصوصی‏ ام) به همسر و فرزندان و کسان، مهربانی و گذشت و خدمت‌گزاری در حق یکدیگر است. مخصوصاً نسبت به مادرها و پدرها، پس از آن برادر خواهرها، زن و شوهرها و بالاخره دیگر خویشاوندان و صله رحم.(۳)

توصیه سوم قبول عذر تقصیرها و قصورهایم در حق خانواده و کسان و دوستان و هموطنان. از همگی حلالیّت می‏طلبم و تقاضای بخشش و دعای خیر دارم، و رساندن این تقاضا به کسانی که در مجلس فاتحه حضور نداشته، آن را نشنیده باشند یا آگاه نشده باشند. هر بدی و نقصان و زیان که به کسی و به کسانی رسانده باشم و به هر گونه و اندازه و ارتباط که باشد، چه فردی و شخصی و چه اجتماعی و عمومی و سیاسی، تقاضایم این است که حلالم نمایید.(۴)

کفن و دفن و ترحیم

«… وَ ما تَدْری نَفْسٌ ماذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِاَی اَرْضٍ تَمُوتُ…» (۲)

برای محل دفن قبری را زیر سر نگذارده‏ام که زحمت بازماندگان کمتر باشد. و محل خاصی را هم در نظر ندارم ولی اگر امکان داشته و خالی از دردسر و اشکال باشد بدم نمی‏آید در مقبره بیات در جوار مرقد حضرت معصومه سلام الله علیها و در کنار پدر و مادر و عده‏ای از برادر خواهرها و عمو و عموزادگان باشد که احتمال سر خاک آمدن و از خدا طلب مغفرت خواستن برای همه به خاک سپردگان بیشتر باشد.

برای کفن خلعتی سابقاً از سفر حج ‏آورده و در چمدان عنابی‌‏رنگ گذارده بودم که پس از نقل مکان به نارون نمی‏دانم چه شده است.

برای مجالس ترحیم و تذکر اگر چه بیشتر جنبه تشریفاتی و تکلف پیدا کرده و جزو آداب و حساب‌های سیاسی و گروهی شده، دردی از دنیا و آخرت مردگان و زندگان دوا نمی‏کند ولی با احتمال اینکه برای افرادی، مختصر عبرت از مرگ و خشیت از خدا و آخرت حاصل شود و حلالیت و آمرزشی نصیب میت گردد ایراد به برگزاری آن از محل ثلث خودم ندارم خصوصاً اگر همراه با اطعام مساکین و غذای دسته جمعی بدون تعیّن و تشریفات برای بازماندگان و دوستان نزدیک باشد. بیشتر از توصیف و تمجید شخص از دنیا رفته به تذکر قیامت و توجه به آخرت پرداخته شود، توصیه‌‏های (۱) و (۲) و (۳) نیز بد نیست که در مجلس ترحیم خوانده شود.

وصیتنامه مورخ ۷/۱۰/۱۳۷۳- در خانه نارون

۱٫ رحمن(۵۵) / ۲۶ و ۲۷ : هر چه بر روی زمین است دستخوش فناست. و ذات پروردگار صاحب جلالت و اکرام توست که باقی می‏ماند.

۲٫ لقمان(۳۱) / ۳۴ : … و هیچ کس نمی‏ داند که فردا چه چیز به‏ دست خواهد آورد و کسی نمی ‏داند که در کدام زمین خواهد مْرد…

منبع: عصرایران
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۰۴
مانی احمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی