سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

نگاهی به نسل دوم مجاهدین

دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۵ ق.ظ
نگاهی به افرادی که تحت عنوان «ملیشیا» در تشکیلات عراق شناخته میشدند اگر بیندازیم می بینیم که تمامی آنها که به آلبانی منتقل شدند یکی پس از دیگری از تشکیلات جدا شده و اکنون به زندگی و تحصیلات خود می پردازند. در صفحات فیس بوک و فعالیتهای اجتماعی که نگاه کنید می بینید که دیگر هیچ اثری از مجاهدین نیست جز حرمان و پشیمانی بخاطر سالهای از دست رفته و حسرت روزهایی که در بیابانهای عراق از دست دادند.


خیرا دادگاه آلمان دو نفر را به جرم همکاری با اطلاعات ایران محاکمه کرده است. گویا این افراد از پناهندگان خارج از کشور و بخصوص از اعضای مجاهدین اطلاعات جمع آوری می کرده و ایران می داده اند. درستی و صحت این خبر در این بحث، اولویت دوم است. نام این افراد میثم پناهی و سعید رحمانی اعلام شده است. ابتدا بهتر است بدانیم که این دو نفر چه کسانی هستند.

میثم پناهی پدرش در دهه شصت اعدام شده است او یکی از مسئولین سازمان بوده و عموی او فرهاد پناهی از کادرهای قدیمی سازمان است که از زمان شاه در تشکیلات سازمان فعالیت داشته است. فرهاد پناهی اکنون در تشکیلات عراق می باشد. میثم درخانواده ای بزرگ شده است که تماما تحت تاثیر سازمان قرار داشته است. او از ابتدای جوانی نیز به عراق آمد و در تشکیلات سازماندهی شد. میثم پناهی اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ از کمپ لیبرتی فرار کرد و خود را به نیروهای عراقی تسلیم نمود.

سعید رحمانی فرزند حامدرضا رحمانی است که از کادرها و مسئولین حفاظت رجوی بود و در جریان حمله ای که اسفند ماه سال ۱۳۷۴ به مقر اصلی مجاهدین در بغداد در خیابان سعدون شد، به قتل رسید. مادر او معصومه هاشمی نیز از مسئولین سازمان بود که در جریان عملیات فروغ جاویدان کشته شد. سعید از کودکی در سازمان بزرگ شد و سپس در سال ۱۳۶۹ در جریان جنگ خلیج فارس به آلمان رفت و مجددا سال ۱۳۷۷ به عراق بازگشت و تا سال ۱۳۹۳ در تشکیلات سازمان فعالیت داشت.

چنانچه می بینیم این دو کسانی هستند که در تشکیلات سازمان دنیا آمده و رشد کرده اند. ولی به گفته خود سازمان اکنون با اطلاعات ایران یعنی اصلی ترین دشمن مجاهدین همکاری می کنند.

نگاهی به افرادی که تحت عنوان «ملیشیا» در تشکیلات عراق شناخته میشدند اگر بیندازیم می بینیم که تمامی آنها که به آلبانی منتقل شدند یکی پس از دیگری از تشکیلات جدا شده و اکنون به زندگی و تحصیلات خود می پردازند. در صفحات فیس بوک و فعالیتهای اجتماعی که نگاه کنید می بینید که دیگر هیچ اثری از مجاهدین نیست جز حرمان و پشیمانی بخاطر سالهای از دست رفته و حسرت روزهایی که در بیابانهای عراق از دست دادند.

از فرزندان دالی السلام گرفته تا فرزند عباس داوری و مهدی فیروزیان و اسفندیار محتسبی و الی آخر.

مجاهدین خلق تولید مثل را از سال ۱۳۶۸ رسما متوقف کرده اند. و آنچه هم از قبل تولید کرده بودند اکنون دیگر نیروی فعال برای آنها نبوده و نخواهند بود.

عناصر اجتماعی جوان و غیر خودی نیز هرگز در ابعاد کلان به آنها نخواهد پیوست به دلایل مختلف ک از جمله اینکه ملاء اجتماعی مناسبی برای جذب نیرو ندارند برخی اوقات بصورت تک نمود ممکن است موردی پیدا شود ولی نمی تواند بصورت جریانوار باشد.

چنانچه می دانیم اصل و بنیاد مجاهدین پس از شخص رجوی، روی افراد و کادرهای قدیمی سازمان که از دوران شاه در تاسیس سازمان نقش داشته اند بنا گذاشته شده است. افرادی مثل جابرزاده و توحیدی و محدثین و ابریشم چی. بدلیل ساختار تشکیلاتی و سیاسی سازمان، هرگز فرد دیگری که پس از انقلاب به سازمان پیوسته است نتوانسته و نمی تواند جایگزین این افراد شود. چون ساختار سازمانی و تشکیلاتی چنین چیزی را نمی پذیرد.

چون «سازمان مجاهدین خلق» یک ایده ای بوده مربوط به دهه چهل و پنجاه شمسی. فقط آن افرادی که در آن برهه بوده اند می توانند آنرا درک کنند، برای افراد دیگر که بعدا به سازمان پیوسته اند بخصوص دهه هفتاد به بعد هرگز این فکر و اندیشه قابل قبول نیست و منطقی به نظر نمی آید.

پرونده مجاهدین و ساختار تشکیلاتی مجاهدین در قدم اول به رجوی بستگی دارد و پس از آن به افرادی که نام برده شد، اینها ارکانی هستند که هرگز ودر هیچ شرایط دیگری قابل جایگزین نیستند کما اینکه پس از پنجاه سال که از تاسیس سازمان می گذرد هنوز چنین چیزی اتفاق نیفتاده است.

بخاطر همین است که نسلهای بعدی سازمان، کنده می شوند و نمی توانند خود را منطبق کنند.ریزشهای سالهای اخیر ناشی از همین موضوع است. چنانچه دیدیم وقتی تشکیلات به اروپا رسید، بصورت گله ای افراد از آن جدا می شوند، وقتی چشمشان به دنیای بیرون باز می شود و از فضای بسته تشکیلات خارج می شوند با حقایقی روبرو می شوند که با آموزه های تشکیلاتی متقاوت است.

بلافاصله این سئوال برای آنها پیش می آید که اینهمه سال را دربیابانهای عراق گذراندیم برای ما چه حاصلی داشته است؟ آیا توانستیم سرنگونی را محقق کنیم؟ سالهای سرنگونی که یکی پس ازدیگری می آید و می رود، تابلونویسی های مسخره از شرایط سیاسی رژیم و آمریکا و الی آخر….

همه اینها علامت سئوالهای بزرگی است جلوی هر فرد تشکیلاتی که به خارج از عراق منتقل می شود قرار دارد. یکی از دلیلهای اصلی که رجوی اصرار دارد تشکیلات عراق را حفظ کند البته همین موضوع است. رجوی بخوبی می داند خروج تشکیلات از عراق مساوی است با فروپاشی

و این در تقدیر است، راهی است که رجوی باید برود…
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۴
مانی احمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی