سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

لحاظ سیاسی نیز شاخص، مرگ شورایی است که قرار بوده و قرار است مسعود رجوی مسئول آن باشد. چه بنده و چه همه شورایی هایی که طی سالهای اخیرحتی یک مصوبه نداشته اند، باید از خودشان سوال کنند که آیا ماهی ۲-۳ هزار یورو مستمری ارزش آن را دارد که به چنین خفت و خاری و خیانتی تن بدهید و درتشکلی که نشستهای فرمایشی آن جهت صرف شام و شیرینی و عکس گرفتن است حضور داشته باشید که با واسطه گری مریم رجوی با دلارهای کثیف بعثیها و سعودیها اداره و کنترل میشود؟...



نامه سرگشاده به بازماندگان شورا

گذشته از اینکه مسعود رجوی سالهاست از منظر ایدئولژیک، سیاسی و نظامی و در اساس استراتژیک مرده ای بیش نیست. چرا که در تمامی زمینه های فوق الذکر و صحنه سیاست ایران نه تنها هیچ تاثیرمثبتی نداشته بلکه صد در صد نقش مخرب نیز بازی کرده است. این البته نه ادعای بنده بلکه تاریخ سی و چند ساله بعد از انقلاب این فرقه سراسر شکست و فاجعه بعد از فاجعه بوده است که در نوشته های گذشته بدان اشاره شده است و نیازی به توضیح نیست. در جریان عملیات مسلحانه سالهای ۱۳۶۰-۱۳۶۳ مشخص شد وجود مسعود رجوی یا سازمان مجاهدین دچار سرطان ایدئولژیک-سیاسی استراتژیک است. رجوی جهت معالجه این وجود سرطانی راهی خارجه شد تا شاید با کمک گرفتن از طبیبان بقول خودش امپریالیستی و با تزریغ دلارهای خونی، این وجود سرطانی را از مرگ حتمی نجات دهد. تزریق خون بعثی صدام توانست برای مدت چند سال و بصورت مصنوعی با تشکیل ارتش آزادیبخش و با وصل کردن سازمان مجاهدین به سیستم جنگ ایران و عراق گرد مرگ را در ظاهر و بصورت موقتی از رخ سازمان دور کند. اما ضربه “پذیرش آتش بس” توسط رژیم این سیستم مصنوعی نیز از کار افتاد و مرگ عملا حادث گردید. از آن روز مسعود رجوی یا همان سازمان مجاهدین چه با حضور فیزیکی مسعود رجوی چه در غیبتش چه با اعلام مرگ احتمالیش توسط اربابانش عملا مرده ای بیش نبوده است.

بلحاظ سیاسی نیز شاخص، مرگ شورایی است که قرار بوده و قرار است مسعود رجوی مسئول آن باشد. چه بنده و چه همه شورایی هایی که طی سالهای اخیرحتی یک مصوبه نداشته اند، باید از خودشان سوال کنند که آیا ماهی ۲-۳ هزار یورو مستمری ارزش آن را دارد که به چنین خفت و خاری و خیانتی تن بدهید و درتشکلی که نشستهای فرمایشی آن جهت صرف شام و شیرینی و عکس گرفتن است حضور داشته باشید که با واسطه گری مریم رجوی با دلارهای کثیف بعثیها و سعودیها اداره و کنترل میشود؟

آیا آقای هزار خانی نباید از خودش و از بقیه سوال کند که چرا باید موضوع مرده یا زنده بودن مسئول شورایی که قرار بوده برای آزادی و استقلال کشور جانفشانی کند توسط شقی ترین جناحهای سرمایه داری اجنبی که دست در تروریسم در ۱۱ سپتامبر و جنایات جنگی یمن و … دارند اعلام شود؟ مگرشورا مدعی مبارزه برای آزادی و استقلال نبوده؟ آیا مصوبات شورا را فراموش کرده اید؟ آیا شورا و یا آقای گنجی نباید از خواب غفلت بیدار شوند و از مریم رجوی سوال کنند که پس کو این مسئول شورا؟ مگر میشود مسئول شورایی که بقول آنچه بر کاغذ سیاه میشود نبرد سرنوشت ساز و سرنوشت مردم ایران را رقم میخواهد بزند وجود خارجی نداشته باشد؟ آیا این مضحکه نیست؟ چرا زندگی گیاهی شورا را بعد از سالیانی که دچار مرگ مغزی شده است تحمل میکنید؟ آیا قیمت شما همان ۲-۳هزار یورو در ماه بوده و هست؟ مسئول شورایی که ۳۵ سال است که از “جبهه اصلی نبرد” و جامعه قطع است، مسئول شورایی که حتی از نیروهای خودش قطع است، مسئول شورایی که احتمالا سالهاست مرده و جنازه اش نیز پوسیده. چگونه شورایی است و میتواند باشد. آخرین مصوبه هایتان چه بوده؟ آخرین نشستهایتان کی برگزار شده و چه قدمی برداشته شده است؟ رگ حیاتی این شورا کدام است؟

مسعود رجوی در شماره اول نشریه شورا آبان ۱۳۶۳ ضمن تشریح شرایط خارج از کشور و مقایسه آن با زندان نوشته بود:

«« شاید از این سوال و جواب بدیهی تعجب کنید. اما برای اینکه “محدویت” جسمی و فیزیکی به محدودیت و کوته بینی فکری و عقیدتی و سیاسی منجر نشود و به “پوسیدگی” نینجامد ما به این نتیجه رسیدیم که:
۱٫زندانی (علی الخصوص زندانی دراز مدت) {بخوانید شورا و سازمان مجاهدین خارجه نشین} پیوسته باید در فکر “فرار” و در هم شکستن زنجیرهای اسارت خود باشد.
۲٫ارتباط مستمراو با محیط اجتماعی و مردمی اش هرگز و به هیچ بهایی نباید قطع شود و لذا کسب اخبار و اطلاعات به یک وظیفه محوری تبدیل می شود.
۳٫بدون کار و برنامه مشخص و زمان بندی شده، زندان کشیدن (در خارجه بودن) همانا اتلاف عمر جلوه می کند.

…… همه این یاد آوریها را از آنجهت ضروری دیدم که وقتی می گویم هزار فرسنخ دور از جبهه اصلی نبرد، هر فرد و گروهی در معرض چه ابتلائاتی است، خوب مفهوم باشد. به همین مناسبت من شخصا – چه بعنوان یک مجاهد خلق و چه بعنوان مسئول مقاومت- سعی می کنم در طول شبانه روز و در پیچ و خم اشتغالات روزمزه، ضرورت فکر “فرار” از خارجه به داخله و پیوستن به محیط و جبهه ی “اصلی” را در ضمیر خود شعله ور نگهدارم. آخر این محیط (خارجه) هم محدویتها و الزامات خاص خودش را دارد. قبل از عزیمت به خارجه نیز از برادران تضمین گرفتم که از بذل “اخبار و اطلاعات” صحنه ی مقاومت دریغ نکنند. …»»


خانمها و آقایان شورایی! آیا شورا باید بیش از این به کوته بینی و پوسیدگی فکری و سیاسی و عقیدتی برسد؟ نباید برای یکبار هم که شده به دستورات مسئول شورای بدون مسئول گوش فرا داد و در فکر “فرار” و در هم شکستن زنجیرهای اسارت خود باشید. چون سالیان قطع مطلق از جامعه شورا و سازمان مجاهدین را به پوسیدگی کشانده وآن تشکل آرمانی و ملی شورا سر در میانه شقی ترین جناحهای بقول رجوی امپریالیستی و شیوخ وابسته و اخیرا جلاد منطقه دارد. الگوی شما البته نباید آقای مسعود رجوی باشد که همانگونه که نوشته لحظه ای نیست و نبوده که بفکر “فرار” نباشد. بلکه همانگونه که نوشته بدون ارتباط مستمر با صحنه و بدون برنامه کاری و زمانبندی شده همانا اتلاف عمر میکنید.


دوستان خود فروش شورایی، خریدار شما در شماره اول نشریه شورا گفته است:

««چه بعنوان مجاهد و چه بعنوان مسئول مقاومت سعی میکنم که در طول شبانه روز و در …..فکر “فرار” از خارجه به داخله و پیوستن به محیط و جبهه ی “اصلی” را در ضمیر خود شعله ور نگهدارم.»»

یعنی خودم را نسبت به شرایط داخل کشور بروز و مطلع نگهدارم. آیا طی سی و چند سال گذشته تجربه ای بوده که اثبات نکند که رجوی مطلقا نسبت به جامعه ایران بیگانه است. مسعود رجوی که حتی از نیروهای خودش هم قطع است را بدان اضافه کنید. مرگ و یا بیماریهای لاعلاج احتمالی و … را اضافه نمائید.

دوستان شورایی اگر وضعیت اسفبار شورا و مضحکه مسئول آن و شمایان که صدبار بدتر از مجالس و تشکلهای فرمایشی زمان شاه است تکان نمیخورید از خیانت وطن فروشی به سعودیها تکانی بخورید. ما جدا شدگان همانگونه که در گذشته با روزی ۲۰ساعت کار هزینه های شما را تامین میکردیم حاضریم اینبار با زمین شویی …هزینه های زندگی شمایان را تامین کنیم ولی شما از این سرنوشت خیانتکارانه رها شوید.

لطفا در دلها و یا جوابیه هایتان از آنچه خودمان طی سی سال جویده و بخوردتان تحت نام اینکه داریم مبارزه میکنیم تحویل ندهید. بلکه پاسخ مشخص به سوالات را بیابید؟ کدام شورا؟ کدام مسئول شورا؟ کدام حرکت شورایی؟ کدام مصوبه؟ کدام اثر و کدام استقلال و کدام اصول شورایی؟

داود باقروند ارشد

بیست چهارم ژوئیه

عضو سابق شورای ملی مقاومت ایران
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۰۵
مانی احمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی