سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

سراب مجاهدین

کسانیکه زمانی همه چیزشان بدست سازمان به تاراج رفت خواهان بازگشت اسرای تحت اسارت این سازمان وحمایت از خانواده های آنان برای ملاقات فرزندان خود می باشند

خاطراتی ازعراق (۲): رجوی و شورایی ها

سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ق.ظ
 رضا صادقی جبلی، پیوند رهایی، دهم اوت ۲۰۱۶:…  رجوی در نشستهایی که مصرف بیرونی داشت همیشه از آقای متین دفتری تعریفهای بسیاری میکرد و وی را نوه و یادگار دکتر محمد مصدق کبیر می نامید که در نوارهای نشستهای شورا موجود بود ایشان را عصاره مبارزات مصدق کبیر و افتخاری برای شورا می دانست. ولی بعد از جدایی ایشان رجوی البته بعد از مدتها که طبق معمول از ما پنهان کرده بودند …


بایستی اشاره کنم که معمولاً نشستهای رجوی دو نوع بود یکی صرفاً برای اعضای مجاهدین و به اصطلاح خودش نشست داخل خانه و دیگری نشستهایی که صرفاً برای بیرون بود که بسیار هم از نظر محتوا و هم حتی شکل نشستن در سالن تفاوت داشت یعنی برای مثال نشستی که قراربود برای بیرون از سازمان باشد ردیف صندلی های خواهران را به برادران خیلی نزدیکتر کرده و بعضی مواقع هم یک یگان خواهر و یکی برادر می چیدند و خواهران هم بایستی روسری قرمز و برادران هم لباسهای سبز رنگ بر تن میکردیم با پرچمهای رنگارنگ که هرکس از بیرون می‌دید فکر میکرد عجب جای باحالی! و بعد از فیلم‌ برداری یک آنتراکت داده می‌شد و طبق معمول خواهران و برادران جدا می نشستیم و حتی جاهای یگانها از قبل طراحی شده بود که کجا بنشینیم و البته صندلی های ردیف اول هر ستون مختص به فرماندهان بود که مبادا با وجود فاصله زیاد ولی به هرحال از رد و بدل شدن چیزی بین نفرات جلوگیری شود.

خانم و آقای متین دفتری

رجوی در نشستهایی که مصرف بیرونی داشت همیشه از آقای متین دفتری تعریفهای بسیاری میکرد و وی را نوه و یادگار دکتر محمد مصدق کبیر می نامید که در نوارهای نشستهای شورا موجود بود ایشان را عصاره مبارزات مصدق کبیر و افتخاری برای شورا می دانست.

ولی بعد از جدایی ایشان رجوی البته بعد از مدتها که طبق معمول از ما پنهان کرده بودند فرمودند (عین گفتۀ او را نقل میکنم البته با عرض معذرت از خانم و آقای متین دفتری): « این مردک خرفت با زن خودخواهش اصلاً کسی نبودند و کسی این‌ها را نمی شناخت.بخاطر سازمان و خونهای مجاهدین است که این زالوهای بی چشم و رو توانسته اند در خارجه پناهندگی بگیرند و فکر کنند که خبری است و اصلاً این مردک نوه دختری مصدق بود و هیچ ربطی به مصدق نداشت و خون او در رگهای این بابا نبود و ما وی را بزرگ کردیم».

توجه داشته باشید نوه دختری و خون مصدق در رگهایش نبود! این دم خروس و دروغ بزرگ برابری زن و مرد!! که رجوی و مریمش ادعای آن را دارند!. اصلاً رجوی قبول ندارد و نداشت که آقای متین دفتری نوه مصدق کبیر است چرا که نوه دختری در ایدئولوژی آقای رجوی مانند ارباب وهابیش عربستان و البته برادران داعشی که نوه دختری اصلاً نوه بحساب نمی‌آید.

اینجاست که پوچ بودن انقلاب به اصطلاح ایدئولوژی آقای رجوی و مریم رهایی از زبان خود آقای رجوی بیان می‌شود و از انجاییکه بشدت از جدا شدن خانم و آقای متین دفتری و ضربه جدی که بر پیکر پوسیده شورای دست ساز آقا وارد شده بود به یکباره با خشم آنچه را که در قلب و روحش می گذشت بیان میکند و این چهره واقعی رجوی بوده و می باشد.

خانمها و آقایان عضو شورا اگر شما یک لحظه در نشستهای داخلی مجاهدین بودید و یا می توانستید صحبتهای خصوصی رجوی در باره شورا و خودتان را بشنوید ممکن بود هرگز به این همکاری ذلیلانه و خیانتکارانه خود ادامه ندهید گفتم ممکن است چرا که اگر شما واقعاً برای آزادی و برابری و عدالت به دام این سازمان افتاده باشید نه صرفاً بخاطر پول مانند لابی های خارجی سازمان بایستی لااقل الان بعد از این همه افشاگری بخود می آمدید.

پس بحث بر سر آزادی نیست و برای من روشن است که شماها هم از جنس لابی های خارجی رجوی هستید مانند جان بولتون که برای آزادی و برقراری دموکراسی در ایران چنان نگران و پریشان است که نه خواب و نه خوراک دارد! و اگر حرف ما را که سالها از جان مایه گذاشتیم قبول ندارید صحبتهای آقایان قصیم وروحانی که دیگر تا دیروز و در بیش از سی سال با هم سر یک سفره از خون مردم ایران ارتزاق میکردید را لااقل بایستی باور میکردید پس شما هم خوب می‌دانید و به قول ما ایرانیان دندانهای رجوی را خوب شمرده اید یعنی می‌دانید به شما فعلاً نیاز دارد.

پس شما شورایی ها و بولتون و ترکی فیصل و رجوی نقطه اشتراکتان کجاست و در چیست؟

برای آزادی مردم ایران و سربلندی ایران عزیز این بهترین وطن که نمی‌تواند باشد لااقل بعد از حضور ترکی فیصل و وهابیون تا بن استخوان ضد ایرانی که دیگر مانند خورشید برای همگان روشن شد پس نقطه اشتراک در ضد ایرانی بودن همه شماست و گرنه که ترکی فیصل کجا و آزادی کجا؟!…

و گرنه اگر در وجودتان ذره‌ای عنصر ایرانی بود هرگز با ترکی فیصل به ماه عسل نمی رفتید.

ادامه دارد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۲۶
مانی احمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی